مقالات

تفاوت مدل ذهنی مدیر موفق و مدیر بازنده

تفاوت مدل ذهنی مدیر موفق و مدیر بازنده

آیا به‌عنوان مدیر یک کسب‌وکار، تابه‌حال در موقعیتی قرارگرفته‌اید که می‌دانستید کار درست چیست اما درنهایت آن را انجام نداده‌اید؟ یا اینکه روش پیدا کردن مشکلات در تیم کاری شما به‌خوبی جواب نداده است و حس کنید که راه برون رفت از شرایط موجود را نمی‌دانید؟

حل تمامی مشکلاتی که احتمالاً شما به‌عنوان یک مدیر با آن مواجه می‌شوید، به مدل ذهنی شما برمی‌گردد. مدل ذهنی مجموعه از مفروضات، باورها، ارزش‌ها و ادراکاتی است که ما درون مغز خود آن‌ها را حمل می‌کنیم. چگونگی شکل‌گیری مدل ذهنی بحث متفاوتی است اما حقیقت این است که هر فردی برای انجام کاری، مدل ذهنی خاص خودش را دارد. همین مدل ذهنی Mental Model مدیران است که سرنوشت شرکت‌ها را رقم می­زند. ما در این مقاله می‌خواهیم به بررسی تفاوت مدل ذهنی یک مدیر موفق و مدیر بازنده بپردازیم و بررسی کنیم که چه تفاوتی در مدل ذهنی این دو مدیر وجود دارد.

1.مدیران موفق در حال بهینه‌سازی شخصی برای کنترل مسائل ذهنی هستند

تئوری کنترل ذهن برگرفته از روانشناسی بالینی است که توسط جولیان بی روتر توسعه پیدا کرده است. این مسئله بدین معناست که بسیاری از ذهنیت افراد توسط منابع محیطی اطراف خود شکل می­گیرد. رفتار و واکنش‌های شما در هر شرایطی، به گونه است که سبب ایجاد اتفاقات بیرونی یا ذهنی می‌شود. یک مدیر موفق مدل ذهنی را برای خود طراحی کرده که همیشه کنترل ذهنی خود را در شرایط مختلف در دست می‌گیرد. در محیط بیرونی که کار می‌کنیم موانع و مشکلات زیادی وجود دارد که می‌تواند به‌راحتی حواس شما را پرت کند یا ذهنت شما را به هم بریزد. مثلاً خط تولید شما دچار اشکال می‌شود، برخی از اعضای تیم استعفا می‌دهند یا برنامه بازاریابی شما به‌خوبی توسط کارمندان اجرا نمی‌شود. تفاوت بین مدیر بازنده و مدیر موفق در همین نحوه پاسخگویی به اتفاقات است که از کنترل ذهنی منشأ می‌گیرد. مدیران موفق معمولاً یک فرمول ساده دارند. رویداد+ پاسخ=نتیجه.

اما مدیران ضعیف با اتفاقات بیرونی کنترل ذهن خود را از دست می‌دهند، برای هر شرایطی آماده نیستند و از یک فرمول مشخص در مواجه با مشکلات پیروی نمی­کنند. در نتیجه با ذهنی آشفته و به‌هم‌ریخته به دنبال حل مشکل می‌روند که عموماً فقط به غر زدن، عصبانیت و بدتر کردن مشکل می‌انجامد.

معمولاً مدیران موفقی که کنترل مسائل ذهنی خود را دارند بسیار منطقی، انعطاف‌پذیر و سازگارتر هستند. بنابراین یک مدیر لازم است برای رفتارهای LOC(Locus of Control) آمادگی لازم را داشته باشد.

تفاوت اول بین مدیر موفق و مدیر بازنده، میزان کنترل روی مسائل ذهنی خود در مواجه با اتفاقات بیرونی است.

2.مدیران موفق نحوه مدیریت انتقادی صحیح از تیم را می‌دانند

ذهن انتقادگر در بیشتر مدیران وجود دارد، شاید این بخشی از وظیفه آن‌ها باشد که با نگاهی منتقدانه به عملکرد تیم خود نظارت کنند؛ اما یک مدیر موفق مدل ذهنی صحیحی برای انتقاد کردن دارد. مهم‌ترین محرک برای بالا بردن راندمان کاری یک تیم توسط مدیر آن، نحوه مربیگری و تشویق تیم است. اما چالش این است که بسیاری از مدیران مردد هستند که تا چه میزان باید با پرسنل خود صریح و صادق باشند. اشتراک‌گذاری بازخوردهای منفی جز بسیار مهمی در فیدبک دادن به کار کارمندان است. چیزی که توسط مدیران ضعیف و کم تجربه یا انجام نمی‌شود، یا به بدترین مدل ممکن انجام می‌شود.

تفاوت ظریف بین مدیر موفق و مدیر بازنده این است که مدیران موفق مربی خود هستند، مربی که به‌خوبی می‌داند چطور اطلاعات و حتی انتقادات لازم را از تیم خود به صراحت اما به‌درستی انجام دهد. چارچوب استاندارد در این زمینه مدل SBI است که در آن مدیر موقعیت، رفتار و تأثیرات را در گزارش مستقیم توضیح می‌دهد تا نتایج، تصمیم‌گیری و عملکرد بهتری در آینده ایجاد کند.

در کتاب بازی رک و راست رادیکال نوشته کیم اسکات می‌خوانیم که بازخورد باید HHIPP باشد. مفید، فروتن، فوری، حضوری، شخصی‌سازی شده. مدیران موفق حتی به لحن و زبانی که در آن یک انتقاد را از کارمند خود بیان می‌کنند فکر می‌کنند، آیا این مدل انتقاد تقابلی است، آیا معتبر است، آیا تعامل را ایجاد می‌کند؟

 

تفاوت دوم بین مدل ذهنی مدیر بازنده و مدیر موفق این است که بر اساس مدل‌های استاندارد، ذهنشان را آماده می‌کنند تا تیم را رهبری کنند.

 

3.مدل ذهنی مدیر موفق سبب پیدا کردن اصل مشکل می‌شود

تفاوت رفع و برخورد با مشکلات به وضوح می‌تواند فرق بین یک مدیر موفق با مدل ذهنی درست و یک مدیر ناموفق را نشان دهد. معمولاً مدیرانی با مدل ذهنی ناموفق و بسته زمانی که با یک مشکل روبه‌رو می‌شوند زمان خود را صرف درگیر شدن با آن مشکل می‌کنند یا فقط می‌خواهند به‌سرعت آن را رفع کنند. در حالی که ساکیچی تویودا، مؤسس شرکت تویوتا نگاه متفاوتی به ماجرا دارد. او می‌گوید یک مدیر با مدل ذهنی موفق زمانی که با مشکلی روبه‌رو می‌شود باید بداند که احتمالاً خود آن مشکل چیزی نیست که باید به آن بپردازید. بلکه چرایی رخ دادن آن مشکل اهمیت دارد. او برای این کار یک مدل ذهنی خاص با پنج سؤال چرا (5 why) طراحی کرده است. تویودا هر مشکلی را فرصتی برای یادگیری و بهبود تیمش می‌بینید و آن‌ها را تشویق می‌کند تا بدون هیچ پیش فرض و داوری، دلایل اصلی آن اتفاق را بررسی کنند. برای درک بهتر این مدل ذهنی به عکس زیر که توسط ساکیچی تویودا طراحی شده نگاه کنید:

 

 

زمانی که این سؤال‌ها را برای ریشه‌یابی مشکل مطرح می‌کنیم، به این معنی است که درنهایت با این مدل ذهنی خاص به علت وقوع اصلی مشکل می‌رسیم. این کار باعث می‌شود تا هزینه و زمان خود برای رفع مشکل را در نقطه درستی هزینه کنید.

تفاوت سوم بین مدل ذهنی مدیر موفق و مدیر ناموفق؛ در نوع نگاهشان به مشکل و روش حل مسئله است.

4.درک صحیح کاربر توسط مدیر موفق با مدل ذهنی صحیح

بیشتر مدیران سطح متوسط با مدل‌های ذهنی اشتباه، در حال توسعه محصول خود بدون نگاه به نیازمندی‌های کاربر استفاده کننده از آن هستند. آن‌ها بیشتر نگاه و نظر خودشان را برای ارتقا محصول دخیل می‌کنند. درحالی‌که پروفسور کلایتون کریستنسن استاد MBA دانشگاه هاروارد مدل ذهنی به نام Jobs To Be Done طراحی کرده که امروزه بیشتر مدیران برای توسعه محصول خود از آن استفاده می‌کنند. این مدل ذهنی خاص بر این مسئله تمرکز دارد:

مدیران باید سعی در درک صحیح کاری کنند که کاربر می‌خواهد با محصول آن‌ها انجام دهد.

 

برای درک اینکه کاربران شما چه می‌خواهند و چه چیزی برای آن‌ها مفید است؛ یک مدیر موفق چند عامل از جمله شخصیت؛ عملکرد آن‌ها و نتیجه را تعریف می‌کنند. بخصوص زمانی که به‌عنوان یک مدیر برای بهبود محصول خود در بن‌بست قرار می‌گیرید. یک مدیر موفق با مدل ذهنی صحیح از این سؤالات شروع می‌کند:

  • ویژگی جدید یا بهبود محصول در خدمت چه کسی خواهد بود؟
  • آن‌ها با ویژگی جدید چه اقدامی انجام خواهند داد؟
  • آن‌ها امیدوارند که این درنهایت به چه نتیجه‌ای برسد؟
  • همچنین مدیران موفق برای داشتن یک مدل ذهنی بهتر شروع به پرسش از کاربران خود می‌کنند:

    اگر استفاده از محصول را کنار بگذارند چه چیزی را از دست می‌دهند؟

  • اگر از محصول شرکت ما استفاده نکنید، از چه ابزار دیگری برای کارتان استفاده می‌کنید؟

تفاوت چهارم مدل ذهنی یک مدیر موفق و مدیر ناموفق در تعامل و درک صحیح کاربر برای رسیدن به مدل ذهنی درست برای ارتقاء محصول است.

مدل ذهنی یک ابزار بلند مدت است

در مقاله بالا سعی شد تا برخی از تفاوت‌های مدل ذهنی مدیر موفق با مدل ذهنی یک مدیر ناموفق را برای شما شرح دهیم. اما به خاطر داشته باشید که مدل ذهنی، یک نکته، هک یا میانبر نیستند که بتوانید فوری از آن‌ها استفاده کنید. مدل ذهنی صحیح در واقع استراتژی‌های بلند مدت هستند که در طول زمان به دست می‌آیند و می‌توان بارها و بارها در موقعیت‌های مختلف از آن‌ها استفاده کرد. در واقع مدل ذهنی صحیح یک توانایی فردی برای مدیران سطح بالا محسوب می‌شوند که باید دائم آن را در خود تقویت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *